سیدمحمدرضا کردستانی، پیش از آنکه به میرزاده عشقی در صدر مطبوعات عصر مشروطه بدل شود، یک جوان همدانی بی حاشیه بود که قبل از هفده سالگی به زبان فرانسه تسلط یافت و در تجارت خانه یک بازرگان فرانسوی در کنار ادامه تحصیل، به امر مترجمی اشتغال پیدا کرد. بیست ودوسالگی او با بحبوحه جنگ جهانی هم زمان شد و به این ترتیب، در جمع هزاران مهاجر ایرانی به استانبول سفر کرد.
اپرای «رستاخیز شهریاران» او نیز حاصل مشاهدات او از ویرانههای طاق کسرای مدائن بود که در عبور از بغداد و موصل به مقصد استانبول شکل گرفت. او پس از چند سال اقامت در ترکیه به ایران برگشت و به تهران رفت. اقامت او در تهران، زمینه حشرونشر با گروهی از نویسندگان برجسته و اثرگذار آن روزگار را فراهم کرد و به این ترتیب، مسیر فعالیتهای ادبی اش به سمت مطبوعات و نویسندگی تغییر کرد که نیش قلم و زبانه آتشین انتقادهایش، بیش از هرکس دامن گیر وثوق الدوله، نخست وزیر وقت بود.
او که سکوت برابر تحولات و ناملایمات سیاسی کشور را تاب نمیآورد، با اخبار قرارداد ۱۹۱۹ خشمش را در قالب سخنرانیهای تند و مقالات جسورانه در روزنامهها بروز داد که درنهایت با دستور وثوق الدوله به دستگیری و زندانی شدنش منجر شد؛ اما پس از آزادی از زندان، در سال ۱۳۰۰ به جای آنکه جانب احتیاط را در پیش بگیرد، با تأسیس روزنامه «قرن بیستم» قویتر از قبل برابر استبداد زمانه ایستاد و با زمزمه روی کارآمدن جمهوری رضاخانی، اوج حملاتش را به شخص رضاخان در قالب چندین قطعه شعر تند بروز داد. او که جمهوری رضاخانی را خواسته بیگانگان و شخص شاه را نوکر انگلیسها میدانست، تعبیرش از روند استعمار در ایران را در قالب شعری با عنوان «جمهوری سوار» به شکلی رندانه روایت کرد و در مقاله «جمهوری قلابی»، مردم را از ماهیت حقیقی رضاخان آگاه کرد.
شکست جریان جمهوری خواهی نیز نقطه پایان مبارزاتش نبود و رفته رفته با نفوذ در اقشار مختلف جامعه، زمینه نگرانی رضاخان از افکار عمومی را فراهم کرد تا آنجا که سرهنگ محمدخان درگاهی، رئیس نظمیه وقت، فردی را مأمور ترور میرزاده کرد و سر انجام این شاعر در ۱۲ تیر ۱۳۰۳ با شلیک گلوله، در منزلش کشته شد.
عشقی که هنگام مرگ سی سال بیشتر نداشت، به سبب عمر کوتاهش هرگز مجالی برای پختگی آثارش نیافت، اما صراحت کلام و مردمی بودن مضامینش، او را به یکی از برجستهترین شاعران عصر مشروطه بدل کرد و در میان روشن فکران این دوران نیز در ردیف نخست چهرههای مدافع حقوق زنان قرار گرفت که انعکاس آن را در اثر «کفن سیاه» او میتوان ملاحظه کرد. صورخیال در آثار عشقی در خدمت واقعیات عینی و بحرانهای اجتماعی درآمده بود و عشق به وطن همواره از زبان قلمش سرازیر میشد. «مرگ یک شاعر» نیز عنوان تله فیلمی بر اساس زندگی میرزاده عشقی است که حسن هدایت در سال ۱۳۹۲ ساخته است.
اپرای رستاخیز شهریاران ایران
عنوان منظومهای است که میرزاده عشقی آن را به صورت موزیکال تنظیم کرده و سروده است. این اثر که شاید بتوان آن را از اولین تلاشهای سرودن اپرا در ایران قلمداد کرد، نمایشنامهای منظوم و آهنگین است که به تعبیر صاحب اثر، نشانه دانههای اشک او بر کاغذ است که در عزای مخروبه نیاکانش ریخته است.
کفن سیاه
عنوان شعری نمایشی در توصیف وضعیت ناگوار و مظلومانه زنان ایرانی در عصر رضاخانی است که در آن به وضعیت خفقان آلود حکومت برای حقوق زنان و حضور آنان در جامعه اشاره میکند و به تشریح استعدادها و تواناییهای زنان بر بستر جامعه میپردازد.